مرسی . . .

علیرضا رحمانی ( اختصاصی abieteh.com ) /// ده  ماه و ۳ روز گذشت و یک فصل تمام شد. از روز سی ام تیرماه که اولین جدال را با آلومینیوم سازان داشتید تا همین آخرین بازی که اماراتی ها را شکست دادید، از همان گل جانواریو تا گل خسرو حیدری، همه و همه را دیدم و با هر گل از خوشحالی از جا پریدم و با هر برد، در دل رویای قهرمانی پروراندم.


امروز نیامده ام که از مشکلات بگویم یا از نداشتن ها شکایت کنم. امروز قلم را در دست گرفتم تا فقط بنویسم «ممنون». تا فقط تشکر کنم از اینکه هیجان را به من هدیه دادید و درآخر با یک پایان شیرین، این روزها را برایم ماندگار کردید. امروز می خواهم از تک تک شما تشکر کنم. از حاجی بگیر تا حسین حسینی (دروازه بان ذخیره تیم) که مجموعا چند باری روی نیمکت نشست و تک دقیقه ای هم فرصت بازی نداشت. از فرشته نجاتمان، فرهاد مجیدی بگیر تا همان جوانی که هر بازی برای تشویق تیم محبوبش بلیتی خرید و فریادی زد، حتی آن موقع که تیم باخت.

از آدم هایی تشکر می کنم که مرد بودند و هوادار ماندند و شعار استعفا ندادند و فحش هم کم دادند، تا جایی که این ذهن یاری کند و انگشتان مدد دهند یک به یک خواهم گفت.

از سنگربان شروع می کنم. از کسی که می دانم، و میدانی اگر نبود، خوشحالی قهرمانی هم نبود. اگر شیرجه هایش، فریادهایش و حتی غیرتش را برای استقلال خرج نمی کرد الان روزگار ما زیاد با رقیب سنتیمان فرقی نداشت.

بعد از مهدی یا همان بوفون ایرانی خودمان، باید به کمی جلوتر رفت. جایی که پژمان و امیر حسین و حنیف گل کاشتند. به راستی مردانه جنگیدند و آنقدر خوب بودند که هر بازی دلمان از خط دفائمان قرص بود. نه لقب سیم خاردار داشتند نه اهل تیم فروشی بودند. با شایستگی و همدلی یک دیوار پولادین و یک سد بتنی را در مقابل حریفان ساختند.

ما در کناره ها هم خوب بودیم. استارتهای سریع علی و سانترهای غیر قابل پیش بینی هاشم کم گل نساخت و کم موثر نبود.

هافبک ها را هم که باید گفت «بدون شرح». نیازی به توضیح میزان تاثیر جواد در انسجام تیمی نیست و نقش جی لوید هم در بازیهای خوبمان انکار ناپدیر است. چقدر کم نقص و عالی کمربند میانی زمین را همیشه از آن خود می کردند و تیم را مدیریت. توپ گیری های آنها بود که این فرصت را به مجتبی و خسرو می داد تا با هر پاسی، خط دفاع حریف را بر هم زنند و تماشاگران را برای دیدن گلی وادار به بلند شدن کنند.

سر توپ زدن های خسرو و مغز متفکر مجتبی، کابوس سرمربیانی بود که قصد داشتند تیمشان را در مقابل استقلال به زمین بفرستند. در ضمن عباس و ویسنته هم بودند که در روزهایی که بازی ها فشرده بود، ناجی تن خسته بازیکنان اصلی می شدند.

اما رسیدیم به مهاجمانمان. سیاوش و آرش که هم روز خوب داشتند و هم بد. هم عالی بودند و هم ضعیف. فرزاد و ایمان هم که دیرتر به کاروان رسیدند گهگاهی ستاره بودند و گهگاهی ناامید کننده. اما هر چه بودند مردانه جنگیدند. هر چهار تن همیشه تمام سعی و تلاش خود را کردند و باید برای این مهم از آنها تشکر کرد.

فرهاد هم که نگو. انگیزه عجیب و غریب او، ضعف های بدنی اش را پوشش می داد و در هر حالت و در هر روزی، کمک حال تیم بود و در روزهای سختی، طبیب بیماری لاعلاج استقلال بود. فرصت طلبی و هوش بالای او از یک فرهاد نا آماده، یک مهاجم گلزن ساخت و دوباره تک ستاره آسمانِ دل آبی دلان شد.

از کادر فنی و راس این هرم هم باید تشکر کرد. توانایی بالای فنی قلعه نویی و درک درست او از شرایط باعث شد تا در این راه اسیر بیراهه ها نشویم و در مسیر قهرمانی گام برداریم.

حاجی را یادم نرفته. آن قدر بمب ترکاند تا توانست به هدفش برسد و جام را بالای دست بگیرد و خودش و تیمش را سرافراز کند.

از کسانی مثل بائو و منوچهری و حسینی و طهماسین و محمد رضایی و… هم باید تشکر کرد. شاید اکثر دقایق از روی نیمکت شاهد بازی ها بودند اما همان جا هم با تمام وجود بودند و دلشان همراه بازیکنان داخل زمین.

تک تک شما را دوست دارم و برای این همه شادی که به قلب من بخشیدید ممنونم و از شما سپاسگزاری می کنم. همیشه هوادارتان می مانم و تا ابد آبی دل خواهم بود.

با آرزوی دست یابی به ستاره طلایی سوم با شما عزیزان.

نظرات 2 + ارسال نظر
بهار شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 14:18

من اینجا هم هستما

آوای حرکت پنج‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 17:38 http://freenotion.blogsky.com

تازه تو استقلالی هم هستی آفرین داره ازت خوشم میاد من زیاد میام مشهد پس حتما باید ببینمت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد