او

علیرضا رحمانی /// وای که چه بوی خوبی... عطر بارانِ تو ، اکسیژن روحم شده است و قلبم چه پر انرژی پمپاژ میکند . غم؟؟؟ این دیگر چه واژه ای ست ؟ کمی آشنا میزند ولی گویا چند وقتی هست به گوشم نخورده است .

 

ادامه مطلب ...

هنرمند

علیرضا رحمانی /// این نوشته نه یک تراژدی ست نه بازتاب یک توهم شیرین .

میخواهم داستانی را برای شما تعریف کنم که خیلی ها باوش ندارند و خیلی ها هم به چشم یک قصه اسطوره ای نگاهش میکنند .میخواهم از جوانی بگویم که بزرگترین هنرش بی هنریش بود . او برای بلد شدن هنرهایی که هر روز از کنارشان  رد میشد و دوستی با هنرمندهای جامعه اش ترجیح داد تلاشی خرج نکند . او حتی کسانی که خیلی مفت و راحت میخواستند نقش آموزگار را برای او بازی کنند پس زد .


ادامه مطلب ...