فقط من حرف میزنم


علیرضا رحمانی /// این دیگر چه حسی ست؟خستگی یا شاید افسردگی ... شاید کمی پوچگرایی همراه با کورسوهای امید. یک تلخی ملو...یک شکنجه معمولی و یک بقض تکراری...


هــــــــــــی . ساعتها به بطالت و پوچی تلف میشوند و من فقط غرق در رویاهایی هستم که عملا ممکن نیستند . روز را به امید سقفی برای شبم سپری میکنم و شب را به امید اسکناسی برای روزم .

آری..شاید خسته ام ولی این خستگی از کفشهای کهنه ام نیست . این خستگی از بی وزنی جیبم نیست . این خستگی از چیست؟ اصلا آیا فقط یک خستگی ست؟؟؟

 شایدم افسرده شدم . افسرده از گشتن و پیدا نکردن . افسرده از کندن و به آب نرسیدن . افسرده از جیغ زدن و شنیده نشدن . من با کسی بد نبودم که دنیا با من بد شد . من هایی نکردم که همش هوی شنیدم . من کوسه ماهی خور نبودم که روزی خودم شکار شوم . من به کسی نخندیدم که هر روز باید تمسخر شوم و با دیدن پارگیهای لباسم دلشان شاد شود . ولی باز تو در دلم می آیی و میگویی بخند... نه این دفعه فرق میکند .

بخندم برای چه وقتی بقض راه تنفسم را بسته است ؟ انتخاب کنم برای چه وقتی هر دو دست خالی ست و گلی در کار نیست ؟ بد نباشم برای چه وقتی هر کس به من رسید یا بد شد یا اصلا  رد شد ؟ اصلا با تو صحبت کنم برای چه وقتی هنوز جواب نامه های قبلیم را نداده ای؟

 من که کورسوهای امیدم کم بود اما منشا همه شان تو بودی . من که همان که تو گفتی کردم و همان که تو خواستی شدم پس چرا هنوز زندگیم به عقربه ترازویی وابسته است ؟ من که از تو نه آن خواستم نه فلان . به همه نعمت و نعمتها دادی و به ما که رسید فقط آزمایش پشت آزمایش ؟ من که حتی از تو قایق سهراب رابرای دور شدن نخواستم مثل هدایت بی دعوت به دیدنت نیامدم...ولی فقط دره پشت دره ؟ پس این قله لعنتی کجاست خدای من؟

شاید عرضه بد شدن ندارم . شاید لیاقتم همین نان خشک است و بس . گویا من برای فقر افریده نشدم بلکه تو فقر را آفریدی برای من !  من درس رنج را حفظ شدم ولی گنجی در کار نبود .

 میخندی ؟ این تمسخر است یا همان تبسم های همیشگی تو؟ همان دعوت به صبرهایت یا این دفعه میخواهی کسی را به دنبالم بفرستی؟

جواب نمیخواهم چون میخواهم فقط من حرف بزنم .

باز نوشتم و احتمالا تا ساعاتی دیگر عذاب وجدان خواهم گرفت اما این دفعه با خودکار نوشتم تا نتوانم از دفترم پاکش کنم . این دفعه خیلی واقعی قلبم شکسته است . جهنم و ضرر ... مگر از این بدتر هم خواهد شد؟؟؟

نظرات 4 + ارسال نظر
میثم شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 14:35 http://meisam.roudaki.com/

سلام همشهری ... خیلی عالیه وبلاگت. مرسی

بهار یکشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 20:18

خیلی قشنگ بود...

امیررضا دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 17:30 http://varzeshgahnews.com/

به به رضا جون عالیه...
به سایت ماهم سر بزن

امیر علی پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 14:40

نوشته هات قابل درکه.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد