روز برفی

علیرضا رحمانی /// از پشت پنجره ها چیزی پیدا نیست . شبنمها کل دیدم را مختل کرده اند . بگذار دستی به شیشه بکشم تا چیزی دیده شود . بـــَـه ... زمین سفید پوش شده است و هنوز آسمان در حال شلیک گلوله های برف است . هوا سرد است ؛ از همان سردهای دوست داشتنی که یک فنجان چای داغ میطلبد . یک فنچان چای در داخل دستانی پوشیده شده با دستکش و نشستن کنار آتش . حیف نیستی و نبودت حس میشود اما انتظار آمدنت شیرین تر است .

 

ادامه مطلب ...