یک زندگی شیرین

علیرضا رحمانی /// الان ساعت 12 شب است و بعد از گفتن و خندیدن و شاد بودن پای میز کار نشستم  و بعد از خوردن کیک تولدم و باز کردن کادوهای تولد چهل و یکسالگیم ، بعد از چند ماه دوباره میخواهم بنویسم . امسال هم برای تولدم جشنی برپا کردی و مثل پارسال با بچه هایمان آن را به خوشی گذراندیم . مثل پارسال کم بودیم ولی از پارسال صمیمی تر شدیم . 

ادامه مطلب ...